گیج
٣ساعت ور رفتن با سیستم صوتی متعلق به دهه هفتاد اون هم از جنس پاناسونیک که داشت تو انبارى خاک میخورد ،خیلی هم خوب نبود ! اسپیکر هاى فکسنى کامپیوتر خانگى اغما رفته هم کمک چندانى به پرت کردن حواس گیج من نکرد ...
ساعت باید دور و بر نه و نیم باشه ! یه فنجون نسکافه ى به غایت تلخ با فرمولاسیون خودم رو هم به امشب اضافه کردم، منتظر بودم یکم خنک شه ! حالا نوبت اینه که اهنگ قفلیم رو از بین کلی اهنگ پیدا کنم و سرانجام :SOADو هوووووووف
عرق رو از روى پیشونیم پاک میکنم و یه قلپ از نسکافه اى میخورم که شبیه است به تلخى کام من!
با شوق آرش رو صدا میزنم :آرش ! کجایى بیا این آهنگ رو گوش بده !!!
-هوم .... سردرد على !بیخیال ... ! و رفت
با خودم میگم ، چه انتظارى از یه بچه ١٠-١٢ساله دارى؟ و صداى اهنگ محدود میشه به باند بقل گوشم...
یه بالش پشتى میکنم و تکیه میدم بهش دیگه فنجون نسکافه تقریبا خالیه و تنم هم کمى عرق کرده ...
یه مداد دارم تو دستم و یه دفتر که قراره زیر دست مداد زجه بزنه !
آهنگ به لوپ افتاده و من ناخود آگاه با ضرب آهنگ هد میزنم !
کم کم بغض گلویم را خفت میکند ! صداى آهنگ بلندتر میشه ! بدنم غرق شده ! از خود بیخود بلند میشم سر پا
با هر نت ذره اى از تنم کنده میشه ، ذره اى از روحم و هیچکس نمیغهمد !
از پا در می آیم رو به روى ایینه ى تمام قدى روبه رویم ، دیگر ناى حرکت کردن نیست ! کمى هق هق میکنم جلوى آیینه ، سر وسینه ام تکان میخورد بدون اراده من !
ضرب اهنگ مثل پتک تن بی جان من را میکوبد!
زانو زده ام از ناتوانى ، نقطه ضعف من همین موسیقی و نت هاست !
سرم را که بالا مى آورم ، گونه هایم خیس است انگار!
- ۹۳/۰۹/۲۹