کسوت سکوت

وبلاگ شخصى على جعفرى افشار|ارهان

کسوت سکوت

وبلاگ شخصى على جعفرى افشار|ارهان

کسوت سکوت

سر برگ هارو بخونید !
توصیه اکید دارم که در فضاى این وبلاگ ماسک نزنید !
و اینکه چون بر اساس اتفاق هایى که برام میوفته آپ میکنم، پست هایى که میزارم اکثرا با هم در ارتباط هستن ! پس اگه ابهامى بود به پست هاى قبلى مراجعه کنید !

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۳/۰۱/۰۴
    حد
  • ۹۳/۰۶/۲۷
    ٢٧
آخرین نظرات
  • ۲۶ فروردين ۹۶، ۱۵:۵۰ - علی صالحی
    awesome
نویسندگان

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۷
آبان

مرا بخوانید ، امروز مرا بخوانید . منی که وجود ندارم ، منی که جز خاطره ای نیشتری بر کسی نراندم ! مرا بخوانید بعد از هبوط ...

مرا بخوانید بعد از فرار مهر از روز هایتان ! مرا بخوانید به تکرار سرمای آبان ماه ! مرا از اینجا ، همین روز ، روز شروع جهان بخوانید !

مرا بخوانید مرگ ، منی که اصلن وجود ندارم

مرا بخوانید عشق ، منی که اصلن وجود ندارم 

"نام من درد است و حتمن می شناسیدم "

مرا بخوانید درد ، منی که اصلن وجود ندارم

مرا بخوانید بین گیر و دار باران و رعد و برق ، منی که که اصلن ...!


مرا بخوانید و بگویید هیچ نبود ! مرا بخوانید از طعم سرد دستانم ، از ضرب آهنگی به سردی صدای کلاغ ها میان جنگلی پوشیده از برف !

بخوانید مرا ! از دستی که هیچوقت بین دستانتان جا خوش نکرد ، بخوانید. دستانی را که تب دستانتان را سرد نکرد !

بخوانید مرا ! از پایی که پا به پایتان کوچه پس کوچه ها را گز نکرد ، بخوانید پایی را که برایتان قدمی بر نداشت ! 

بخوانید مرا ! از سردرد هایی بعد از سردرد شما که نبود ، بخوانید از غمی که دلیلش ناراحتی شما نبود !


بخوانید و رها کنید مرا ما بین همین چند خط و من که اصلن وجود نداشتم ! چه کسی گفت که دستهایم به دستهایش وابسته بود و چشم هایم به چشم هایش

بخوانید و رها کنید مرا ! امروز اصلن وجود ندارد !

۰۳
آبان

بیایید گاهی عاشق آدم های بد زندگی تان باشید ، گاهی عاشق باشید خب ! عاشق باشید ، عاشق بد اخلاقی هایش ، عاشق بهانه هایش ، عاشق عصبانی شدن هایش از شما ، رد دادن و پناه بردن به هدفون دور گردنش . عاشق قفل کزدن هایشان...

میدانید ، شما تنها آدم زندگی آدمِ بد زندگیتان هستید ، زندگیتان ، زندگیشان شده ! اعصابشان لنگ دو خط حرف است ، نه لنگ دو خط درد و دل ها ! نه ؟ کی از زبانشان دردشان را شنیده اید ؟ اعصابشان لنگ دو خط حرف است از جانب شما ! لنگ دو خط دل بری کردن ! لنگ همان دو خط قربان صدقه رفتن هایتان . حالا اگر این دو خط حرف هایتان هم شد تعریف از رنگ لباس مرد مورد علاقه تان ، شد تعریف دیروزتان با فلان همکلاسی پسر ، اگر شد صحبت های دوستانه تان با یک مرد دیگر هم آدمِ بد زندگیتان با تمام بهم ریختگی شان لبخند میزنند و با خودشان فکر میکنند که یک دوجین حرف از دهان شما شنیده اند ، خودشان را گول میزنند و آرام میشوند

کلن آدم های بد زندگیتان خوب خودشان را گول میزنند ! مثلا با شما به سینما می آیند تا یک فیلم را برای بار دوم ببینند ! با شوق و هیجان فیلم را دنبال میکنند و دست در دست هایتان محو گرمای دستتان میشوند و وقتی از در سینما بیرون می آیند خاطره ای جز گرمی دستتان روی صورتشان و آن لحظه که متوجه نگاه خیره شان به چشمتان شدید و چشم در چشم ... که نگاهشان را بدزدند و به پرده سینما زل بزنند ، ندارند ( میبینید آدم های بد زندگیتان هنوز هم موقع نوشتن از شما فعل هایشان را گم میکنند )

میدانید ، آدم های بد زندگی تان از ناراحتی هاشان دم ، به سیگار زدند ! خونابه چگر میریختند که شما را آزرده خاطر نبینند ! اما نمیدانید چقدر لذت دارد که برایشان فندک بزنید !

عاشقشان باشید ، عاشق قفل کردن هاشان روی یک مشت خاطره ! 

آدم های بد زندگیتان یک قدم ...