کسوت سکوت

وبلاگ شخصى على جعفرى افشار|ارهان

کسوت سکوت

وبلاگ شخصى على جعفرى افشار|ارهان

کسوت سکوت

سر برگ هارو بخونید !
توصیه اکید دارم که در فضاى این وبلاگ ماسک نزنید !
و اینکه چون بر اساس اتفاق هایى که برام میوفته آپ میکنم، پست هایى که میزارم اکثرا با هم در ارتباط هستن ! پس اگه ابهامى بود به پست هاى قبلى مراجعه کنید !

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۳/۰۱/۰۴
    حد
  • ۹۳/۰۶/۲۷
    ٢٧
آخرین نظرات
  • ۲۶ فروردين ۹۶، ۱۵:۵۰ - علی صالحی
    awesome
نویسندگان

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۷
آبان
چشمانم را بسته ام ... !
رو به روی من مینشینی ... با لبخندی از روی نجابت ... شاید !
چشم هایم را باز میکنم ... چشم در چشم هم ... انگار این سکوت را هر دو دوست داریم ... من ... آری ! تو ... شاید !
تمام حرف هایمان را چشم هایمان میزنند ... چشم های من با تو حتما ... چشم های تو با من ... شاید !
روی از من میگیری ... حالت چشم هایت عوض شده بود ... کمی سرخ تر ... شاید .
 دست هایم را روی صورتت می گذاری ... کمی ارام تر میشوی ... کمی عاشق تر ... شاید ... !

خیره میشوم به آسمان ... دنبال رد نگاهت را میگیرم ...
یک دفعه نگران میشوم ... انگار نمی بینم ... آری ... رد نگاهت را نمی بینم ... رد نگاهت را گم کردم ... شاید ... !
نمی دانم چرا ... اما از روی آشفتگی ... آرام میگیرم کمی ... شاید ... !


به دنبال کسی میگردم ... به دنبال خودم .. شاید !

کاش پیش من میماندی ... برای زندگی ... برای تولد ... (هه تولد) ... شاید !

روبه روی من ... یک شومینه ... یک میز ... یک شمع ... یک کیک ... با طعم قهوه ... از همان هایی که میگفتی دوست داری ... شاید !

که تزئین کرده اند رویش را با خطی نچندان خوب ... هجده سالگی ات مبارک ... شاید !
۱۵
آبان

هر شب خواب تو را میبینم !

مهم نیست خوب یا بد اما ...

نمی خواهم این خواب ها ادامه پیدا کند !

کاش میشد یک بار دست در این خواب های بی انصاف می آویختم ! 

وبک بار ... یک بار هم که شده ... تو از لابه لای رویــــــا های گاه و بی گاهم بیرون میکشیدم ! 


اصلا انگار تو در خواب من زندگی میکنی !


چشمان تو ... فنجان قهوه اند !
اخم که میکنی ... قهوه تلخ تر میشود !


۰۹
آبان

لدفن تا آخر پست رو با دقت بخونید..

مرا دوست بدار اندک.. لیک طولانی!

چند ساعتی بیشتر از رسیدن این خبر به من نمیگذره..

می خواستم بزارمش واسه پیش نویس ولی انقد مهم بود که دلم نیومد وقفه بندازم..

در آغاز ممنونم از دوست عزیزم دکتر ابراهیم خمسه که برای انتقال این مطلب به سرتاسر نت کمک زیادی کردن.


این روزا که بحث برد برو بچه های فوتبال و اصلاحات جناب روحانی بالا پایین اومدن قیمتا داغه می خوام یه قصه ی ناراحت کننده رو برای غیرت ایرانی بیان کنم. 


بانک خون آلمان بیش از
30 میلیون عضو داره یعنی اگه کسی سرطان بگیره احتمال مداواش خیلی بالاست اما توی ایران نزدیک به 20 هزار عضو از 70 میلیون بیشتر نداره. 


توی این همه شادی و صفا و این داستانا خیلیا منتظرن که شما فرشته ی نجاتشون بشید.

بچه ها بخدا سرطان قابل درمانه!

می پرسید چطور؟

نه عضوی از بدن شما بر میدارن نه هیچی! فقط یکم از بزاغ دهانتون با گوش پاک کن بر میدارن و هر موقع کسی  سازگار با خون شما پیدا شد یکم از شما خون می گیرن و پلاکت هاشو میزنن به طرف دوم!

به نظرتون خیلی کار سختیه؟؟؟! 

بیمارستان شریعتی تهران از ساعت 9 صبح تا 1 - 2 این کار رو توی طبقه دوم اورژانس انجام میده. 

می تونید به بیمارستان تماس بگیرید و اطلاعات بیشتر رو ازشون بگیرید. 
شاید شما فرشته نجات یک انسان باشید..


هرکسی تو هر شهری می تونه با مراجعه به سازمان های انتقال خون اطلاعات شهر خودش رو بگیره..


این قدر share کنید تا این 10 هزارتا به میلیون ها عضو برسه.خواهشن..!!



مرسی که خوندین :]


خدا رو شکر که ما کپی رو آزاد کردیم توی این وبلاگ تا شما عذاب وجدان نگیری! | inotes.blog.ir

شیر شده از iNotes.blog.ir
۰۱
آبان

ذره ای خاک روی خاطراتمان چنبره زده و ...

مشتی خاک به دستم ... 

و خرمنی بر سرم ...


- اصلا حواست نیست -


 من تنها ... با غم هایم

و تو تنها تر ... با خاطراتمان

و من و تو ... هر دو تنها تر از هـــــم !


- اصلا حواست نیست -